کیستی تو؟؟

در خواب دیدم من

که برابر سپیدی

نشسته ام

عبور میکنم

ازهمه جا

از روی باغی

که مملو از

درختان سیب بود  

سیبی به رنگ سرخ را

من چیدم 

سیب سرخ

با من حرف می زند

از گذشته اش

از زمان دانه بودن ش

که در این سرزمین سرد

فرود آمده

قطرات باران

او را بارور کردند

اینک

پروانه های عاشق رنگین

همیشه

گرد او می گردند

می بینم من دوباره

درخت سیب را

که دست های ش را

بسوی ابری دراز کرده

که من

بر آن نشسته ام

در تک تک سیب های سرخ ش

تصویر ترا می بینم

تصویری که بگونه سیب

هر لحظه

به شکلی در می ایند

اما باز

تصویر توست

خورشید از هر طرف

که می تابد

براین سیب های سرخ

تصویر ترا تکرار می کند

تکرار تکرار

هم چون آئینه های موازی

من می بینم ترا

دو باره

با تصویر سرخ ت

می گذرم من

از کوه ها ودشت ها

که رود های خروشان ش

با خود به دریا می برند

ماهیان رنگین را

تا نغمه عشق را

تا عمق دریاها

زمزمه کنند

می بینم

پرندگان مهاجر را

که پرواز میکنند

تمام قاره ها را

وبا خود پیام صلح را

به منقار میکشند 

می بینم من باز ترا

روی درخت سیبی

در آن سوی جهان

در قطب شمال

که باز می ائی

بر روی برف های سپید

اما اینک

برف ها سرخ اند

وتو جای پایت را

با عشق ثابت می کنی

می بینم ترا

در قاره سیاه افریقا

بر روی درخت سیبی 

وباز دست هایت را

بسوی ابری

که من  نشسته ام

دراز می کنی

می بینم  ترا در همه جا

در میان جنگل های برزیل

ویا در میان

کوه های سر به فلک  کشیده

هیما لیا

ویا در دره های

پنچ شیر افغانستان

همه جا وهم کس

توی با رنگ سرخ

نمی دانم چشم هایت

چه میخواهند از من

آن چشم های شوخ تو

که لبخند می زنند به من

من هنوز هم

راز آن چشم های سرخ ترا

نفهمیدم

نمی دانم چرا تو

همه جا

سایه به سایه ی من هستی

ومن در سایه تو

خود را می بینم

ضربان قلب م

با دیدن چشم هایت

به یکبار به طپش می افتد

صدایم با صدایت 

یکی می شود

فریادمن در فریادتو

باز تاب پیدا می کند

من خود را

در تو می بینم

شاید همه این ها

همانطور  که گفتم

در خواب اتفاق افتاده

و در رویا های منی تو

نمی دانم

اگر خورشید طلوع کند

من از این خواب

بیدار خواهم شد

یا نه

تو در من عجین ی

ومن در تو

لحظه ای از هم دور نیستیم

افکار من با تفکر تو

در یکدیگر گره خورده اند 

باز می بینم ترا

در همه جا

در تنهائیم

در جای که

در جمع زندگی می کنم

تو در درون منی

تو همیشه

با من همزادی

نمی دانم  نمی دانم

که همه این ها

هنوز هم یک رویا ست

یا تو

در واقعیت

خوده منی.   

اکبر یگانه

16.09.2012